وَ قَالَ ع لَا يَتْرُكُ النَّاسُ شَيْئاً مِنْ أَمْرِ دِينِهِمْ لِاسْتِصْلَاحِ دُنْيَاهُمْ - إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ
و درود خدا بر او، فرمود: مردم برای اصلاح دنيا چيزی از دين را ترک نمیگويند، جز آن که خدا آنان را به چيزی زيانبارتر دچار خواهد ساخت.
(اخلاقی، اعتقادی)
وَ قَالَ ع لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ - هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ وَ ذَلِكَ الْقَلْبُ - وَ ذَلِكَ أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا - فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ - وَ إِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَكَهُ الْحِرْصُ - وَ إِنْ مَلَكَهُ الْيَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ - وَ إِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَيْظُ - وَ إِنْ أَسْعَدَهُ الرِّضَى نَسِيَ التَّحَفُّظَ - وَ إِنْ غَالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ - وَ إِنِ اتَّسَعَ لَهُ الْأَمْرُ اسْتَلَبَتْهُ الْغِرَّةُ - وَ إِنْ أَفَادَ مَالًا أَطْغَاهُ الْغِنَى - وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِيبَةٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ - - وَ إِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَةُ شَغَلَهُ الْبَلَاءُ - وَ إِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ - وَ إِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ كَظَّتْهُ الْبِطْنَةُ - فَكُلُّ تَقْصِيرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ كُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِدٌ
و درود خدا بر او، فرمود: به رگهای درونی انسان پاره گوشتی آويخته که شگرفترين اعضای درونی اوست، و آن قلب است، که چيزهايی از حکمت، و چيزهايی متفاوت با آن، در او وجود دارد. پس اگر در دل اميدی پديد آيد، طمع آن را خوار گرداند، و اگر طمع بر آن هجوم آورد حرص آن را تباه سازد، و اگر نوميدی بر آن چيره شود، تأسّف خوردن آن را از پای در آورد، اگر خشمناک شود کينهتوزی آن فزونی يابد و آرام نگيرد، اگر به خشنودی دست يابد، خويشتن داری را از ياد برد، و اگر ترس آن را فراگيرد پرهيز کردن آن را مشغول سازد. و اگر به گشايشی برسد، دچار غفلت زدگی شود، و اگر مالی به دست آورد، بینيازی آن را به سرکشی کشاند، و اگر مصيبت ناگواری به آن رسد، بیصبری رسوايش کند، و اگر به تهيدستی مبتلا گردد، بلاها او را مشغول سازد، و اگر گرسنگی بیتابش کند، ناتوانی آن را از پای درآورد، و اگر زيادی سير شود، سيری آن را زيان رساند، پس هر گونه کند روی برای آن زيانبار، و هر گونه تندروی برای آن فساد آفرين است.
(علمی)